شبى در بیابان مکه،از بیخوابی پای رفتنام نماند.
سر بنهادم و شتربان را گفتم:دست از من بدار(۱).
پاى مسکین پیاده چند رود؟ * کز تحمل ستوه شد،بُـختى(۲)
تـا شود جسم فـربهى لاغـر * لاغـرى مـرده باشد از سختى
ساربان گفت:اى برادر! حرم در پیش است و حرامى در پس(۳).
اگر رفتى،بـردى و گر خفتى،مردى.
خوش است زیر مغیلان به راه بادیه خفت*شب رحیل، ولى ترک جان بباید گفت (۴)
توضیحات:
(۱) دست از من بدار: آسودهام بگذار و دست از سرم بردار
(۲) بختی:(به ضم اول) نوعی شتر دوکوهانهی قویهیکل خراسانیست.سعدی درجای دیگر گوید:«ما به سختی نمردیم و تو بر بختی بمردی!».معنی بیت:راهی را که شتر قوی به سختی میپیماید،ضعیف پیادهپای چهطور طی کند؟
(۳) حرم:(اینجا) مکه * حرامی: دزد و راهزن
(۴) مغیلان: درختیست خاردار * رحیل: عزیمت * معنی بیت: خستهگی سفر را شباهنگام با خفتن به زیر درخت مغیلان به در کردن،نکوست،اما باید خطر حملهی رهزنان و ناگزیر،مرگ را نیز به جان خرید
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 342
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0